-
به خانه بر می گردیم!
جمعه 22 آبانماه سال 1388 02:42
اینجا رو می بینم که نزدیک دو ماهه آپ نشده.بعد از سر بیکاری می شینم حساب کتاب می کنم و به این نتیجه می رسم که هر پست النینو دات آی آر 300 تومان قیمت داره. بعد با خودم فکر می کنم و باز به یه نتیجه دیگه می رسم.اینکه وقتی فیس بوک و توییتر و ... هست داشتن اینجا خیلی مهم نیس.خلاصه اینکه تصمیم گرفتم پول اینجا رو ندم و...
-
گره گم
پنجشنبه 26 شهریورماه سال 1388 07:46
سراسیمه وارد یه اتاق بزرگ میشم.آدمای زیادی هستن که همشون اعضای خانواده ان.چند قدم جلو میام و مادرم رو جلوی خودم می بینم. فریاد می زنم: اسم زنم چیه؟ اینقدر بلند فریاد کشیدم که همه ساکت میشن.به اطراف نگاه میندازم.همه دارن منو نگاه میکنن. مادرم با ناراحتی تو چشمام نگاه می کنه: یعنی اسمشو یادت نیست؟ همه دارن با یک مفهوم...
-
میشه شنید ... دلخواه رو ...
سهشنبه 10 شهریورماه سال 1388 09:13
زندگی ایده آلم می شود اینکه روزی 30 ساله شوم و صبح تا عصر مشغول کاری خوب و دوست داشتنی و خانه ای داشته باشم نقلی که فقط به اندازه خودم جا داشته باشد. و اینکه درسی برای خواندن نداشته باشم و کتاب و مجله بخوانم و وبگردی کنم و دی وی دی ها را زیرورو کنم و اگر حس فیلم بود فیلم ببینم و اگر حس سریال بود سریال. و اینکه خیابان...
-
روح
چهارشنبه 4 شهریورماه سال 1388 01:31
در زندگی دردهایی هست که روح را آهسته در انزوا می خورد و می تراشد. پ.ن : نهایت پختگی یک مرد آن است که به جدیتی برسد که در کودکی هنگام بازی کردن داشته است. نیچه
-
بازی
دوشنبه 19 مردادماه سال 1388 23:52
وقتی نمی توانی قواعد بازی را تغییر دهی ، پس خفه شو و بازی کن . پ.ن : مصطفی مستور از کتاب " من گنجشک نیستم . " امضا : پریسا
-
مرگ
شنبه 3 مردادماه سال 1388 23:57
او هم به ابدیت پیوست ... ما ماندیم و دنیای فانی ...
-
murder
پنجشنبه 1 مردادماه سال 1388 02:33
All it takes to kill sb is right ingredients at the right time P.S: secrets are great unless u get caught
-
حس پنهان
پنجشنبه 11 تیرماه سال 1388 00:39
بازی "حامد بهداد" تو فیلم "حس پنهان" واقعا تحسین برانگیز بود. حالت ها و دیالوگ ها هم خیلی خوب بود. یه تیکه از فیلم که حامد بهداد داره واسه روانپزشک صحبت می کنه من رو واقعا گرفت : " تا اینکه اون دختره ... اون دختره اومد و با پدرم رفت و من قسم می خورم که ... اونور پوستش سیاه بود ... قسم می خورم...
-
......
دوشنبه 1 تیرماه سال 1388 23:56
گرگ ها خوب بدانند در این ایل غریب / گر پدر مرد تفنگ پدری هست هنوز گرچه مردان قبیله همگی کشته شدند / توی گهواره ی چوبی پسری هست هنوز آب اگر نیست نترسید که در قافله مان / دل دریای و چشمان تری هست هنوز دکتر زهرا رهنورد پ.ن : مردم می میرند ... خدایا جرم ما ایرانی ها چی بوده ؟ امضا : پریسا
-
انتخابات
پنجشنبه 21 خردادماه سال 1388 00:27
تب داغ انتخابات ... من ... تو ... ما ... رای من و تو ... میر حسین موسوی ... شایعه .... تقلب ... اصلاحات .... کی رای میاره؟ چرا باید انقدر از تقلب بترسیم؟ این چه کشور لعنتییه؟ فقط می دونم حالم از همش به هم می خوره ... آزادی حقیه که اینجا از آدم می گیرن ... اینجا جهنمه ساکته ... اینجا .... اینجا ایرانه ..... دلم برای...
-
حس سبز
جمعه 15 خردادماه سال 1388 03:30
تو مسیر دانشگاه تصادفی اتفاق افتاده بود که سرنشینان ماشین دو دختر بودن.شنیدم یکی از دخترا مرده.وقتی داشتن از ماشین بیرون می کشیدنش دستبند سبزش خودنمایی میکرد! پارازیت: ادب مرد به ز دولت اوست امضا:نینو
-
اصلاحات
شنبه 9 خردادماه سال 1388 01:00
خسته شدم بس که فکر کردم به "انقلاب درونی".کار هر کسی نیست.اگه از همون اولین باری که به دگرگونی اساسی فکر کرده بودم می رفتم سراغ اصلاح تدریجی شاید رفتارم تا الان خیلی تغییر کرده بودم. اما اگه تا صد سال دیگه هم فقط به انقلاب درونی فکر کنم به جایی نمی رسم.شاید کمی دیر باشه اما بالاخره باید از یه جایی شروع...
-
من امشب می میییییییرم
دوشنبه 4 خردادماه سال 1388 00:13
پیش نویس:من که می میرم.چه حسی داره وقتی یوزر پسوورد وبلاگ 4 ساله ت رو وارد کنی ولی به علت اشتباه بودن نتونی واردش شی!؟؟؟ دهم دی حدس می زدم تا دو سه ماه بعدش کسی توجهمو جلب نکنه و بی خیال دنیا شم.اما فکر نمی کردم این وضع حداقل تا 5 ماه بعد ادامه پیدا کنه.به این 5 ماه که نگاه می کنم با خودم میگم یعنی من اینقدر بی خیال و...
-
من ....
شنبه 2 خردادماه سال 1388 01:34
من زنده م ... هنوز ... متاسفانه ... پریسا
-
...
یکشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1388 23:50
خوب به من نگاه کنید. هفته ی دیگه این موقع من دیگه زنده نخواهم بود .... یا از فشار این همه کلاس می میرم یا خودم رو می کشم. امضا :پریسا
-
دنیا سریع تر!!!
چهارشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1388 15:11
دانشکده .... سایت ... بیکاری ... کلاسی که تشکیل نمیشه ... کلاس بعدی که قراره تشکیل شه و هیچ کار نکردم .... ترجمه ای که تموم نکردم .... تحقیقی که تحویل ندادم .... و کلی امتحان که مونده ... و یه ترم ل ع ن ت ی که انگار نه انگار که باید تموم شه .... آخه من چقدر خوشبختم ؟! دنیا چقدر کامله !!! دِ آخه یا تندتر برو یا زود...
-
مامبو و گوسفندهای مظلوم
سهشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1388 21:47
روزی روزگاری در سلسله سرزمین های حیوانات میمونی زندگی میکرد به اسم "مامبو". مامبو سخنرانی رو دوست داشت و هر هفته حیوانات ایالت خودش را به زور جمع می کرد و برای اونا حرف میزد.اما چیزی که حیوونا رو خسته میکرد حرفای تکراری مامبو بود.مامبو در طول سه سالی که حرف میزد فقط راجع به مظلومیت گوسفندها حرف میزد و اینکه...
-
امروز
سهشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1388 21:45
من امروز دختری را دیدم که مغرورانه راه می رفت طوری که فکر می کردم که او فکر می کند چهره اش در حد هیلاری داف است اما چهره اش در حد ثریا قاسمی هم نبود و خیلی هم زشت بود و من امروز دخترکی را دیدم که اسکیت بازی می کرد و مادرش چند قدم عقب تر بود و خواهرش مشغول صحبت کردن با موبایل بود و دخترک به محض اینکه به من رسید زمین...
-
رنگ خواب
سهشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1388 21:38
خیابان خلوت است.شمرده شمرده قدم برمیدارم.یک زن زیبا و خوش اندام و کمی هم بد لباس دیگر عابر خیابان است.پسرکی که سنش به سختی 13 میشود بستنی اش را لیس می زند. یک نگاه شیطنت آمیز به من می کند و بعد رو به خانم:خانوم شوما چقدر خوشگلی. زن برمیگردد نگاهی به پسرک می اندازد.نیمچه لبخندی می زند و به راهش ادامه می دهد. پسرک خودش...
-
بخشش
پنجشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1388 23:27
Mea culpa, mea culpa, mea maxima culpa خدایا مرا ببخش برای هر آنچه که در زندگیم اشتباه بوده و برای تمام راه های اشتباهی که برگزیدم. خدایا من آفریده شده ام تا اشتباه کنم... من خدا نیستم! پ.ن : من گناهکارم، من گناهکارم، من بی حد گناهکارم! امضا : پریسا
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 26 فروردینماه سال 1388 18:20
و بالاخره این هفته ی مزخرف تموم شد. هنوز باورم نمیشه سالم موندم !!! امتحان ها در وضعیت بهتری هستن . امیدوارم ترم زودتر تموم شه. اصلا حوصله ی دانشگاه رو ندارم. روزا خیلی کند میگذره.... کاش زودتر تموم شه ... امضا : پریسا
-
رمز ورود
سهشنبه 18 فروردینماه سال 1388 22:51
بالاخره رمز ورود و اسمم رو یادم اومد و تونستم دوباره بیام بنویسم. خوب تعطیلات تموم شده و برگشتیم سر کلاس و من اصلا دوست ندارم. اصلا از بودن تو دانشگاه لذت نمی برم. مثل اینکه تعطیلات بهم خیلی خوش گذشته .... بازم تعطیلات می خوام . مااااااااااااادر جااااااااااااااااان ..... پ.ن : خوبین شما؟! پریسا ، اینم واسه اینکه قاطی...
-
صاحب تحویل شب اول سال می شوم
جمعه 30 اسفندماه سال 1387 03:05
"چه شکستی از این بدتر که بعد از این همه مدت با یه نفر فقط بفهمی که چقدر غریبس." در آخرین ساعت های سالی که خوب نبود فکرم آزاد است از هر چیزی.پاک و بی لک.درست مثل ذهن های جو و کلمنتاین در "درخشش ابدی یک ذهن بی لک" که هنوز هم بهترین فیلمی است که دیده ام. آرزویم بد نبودن 88 است.برای خودم.برای تو و برای...
-
new
دوشنبه 12 اسفندماه سال 1387 13:18
hi dear I'm new here, so it's just a hello message.... so be ready for me to write here in maybe persian bye for now
-
katoscar 2
سهشنبه 6 اسفندماه سال 1387 02:32
"من چیزی واسه گفتن آماده نکردم.یادمه بچه که بودم وقتی می رفتم حموم شامپو رو به عنوان تندیس اسکار تو دستم می گرفتم و صحبت می کردم اما این یکی دیگه شامپو نیست" اولین جمله عروس اسکار بعد از گرفتن جایزه
-
katoscar
دوشنبه 5 اسفندماه سال 1387 16:03
کیت عزیزم اسکار حق تو بود و تو به حقت رسیدی.نمی دونم بیشتر از این خوشحالم که جایزه رو تو بردی یا از این خوشحالم که جایزه به آنجلیناجولی نرسید.ولی در هر صورت این موفقیت رو بهت تبریک میگم. به امید موفقیت های روز افزون و شب افزون! قربانت امضا:نینو
-
همکلاسی
یکشنبه 27 بهمنماه سال 1387 01:11
یه دختره تو کلاس زبانمون بود که هر وقت می دیدمش با خودم می گفتم چقدر آشناست.هر چقدر هم که فکر کردم به نتیجه ای نرسیدم.امتحان هم کنارم نشسته بود و کل جوابا رو بهش گفتم.واسه همین قیافش تو ذهنم مونده بود. داشتم فرندز می دیدم که یهو فهمیدم اونی که شبیه همکلاسیم بود جنیفر آنیستونه !!!
-
comedian
شنبه 19 بهمنماه سال 1387 02:20
You guys don’t understand.for us kissing is as important as any part of it. For us kissing is an opening act like the comedian you have to sit through before pink floyd comes out. And it is not that we don’t like the comedian.its just that that’s not why we bought the ticket. The problem is after the concert no matter...
-
hero
پنجشنبه 17 بهمنماه سال 1387 00:32
Don’t choose.dont decide.you don’t wanna be a hero.you don’t wanna try and save everyone.because when you fail you just don’t have what it takes.
-
crazy
سهشنبه 10 دیماه سال 1387 02:06
I think im going crazy. Oh.youre not going crazy. No? Crazy people don’t know theyre going crazy.They think theyre getting saner.